به گزارش «راهبرد معاصر»؛ وقایع تلخی که در روزهای گذشته در کشورمان اتفاق افتاد، ذهن پژوهشگران و صاحب نظران علوم انسانی را متوجه ریشهیابی علل وقوع آن کرده است. این وقایع ناگوار بر بستر زمینههایی شکل گرفتند که سالهاست در ایران وجود دارند و مانند آتش زیر خاکستر، با وزش نسیمی شعله ور میشوند.
در دنیایی که بستر ظلم، تبعیض، بی عدالتی و در یک کلام بدی است، بعید نیست هر کشوری به منافع ملی خود بیندیشد و هیچ کشوری دلسوز ما نیست. در بهترین حالت، سعادت یا نگون بختی ایران در منظر دیگر کشورها علی السویه است، حال آنکه اگر منافع آنها با ما در تعارض باشد، برای تجزیه و نابودی ایران از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند کرد .
آفت جامعه دوقطبی مختص کشور ما نیست؛ به عنوان نمونه در آمریکا شکاف اجتماعی، میان ایالتهای غربی، شرقی و به ویژه جنوبی وجود دارد
بنابراین، به جای اینکه واکنشهای احساسی و عجولانه نشان داده شود، باید شکیبا بود و کوشید معضلات و نقاط ضعف کشور ریشه یابی شود و با تلاش برای فائق آمدن بر آنها، آینده را از تکرار وقایع ناگوار مصون کرد .
یکی از زمینههای چالش آفرین وجود ساختار دوقطبی در جامعه است؛ به گونه ای که بخشی از جامعه گرایشات فکری و عقیدتی تقریباً همسان با همدیگر دارند و بخش دیگر متفاوت با آنها میاندیشند. در عین حال، طرفداران هر دو طرز فکر بخش عمدهای از جمعیت ایران را تشکیل میدهند و نمیتوان هیچ کدام را نادیده گرفت یا نسبت به عقایدشان بی تفاوت بود. همگی جدا از طرز فکرشان، ایرانی هستند و برای زیستن در آب و خاک خودشان، حق ذاتی دارند.
چرایی دوقطبی شدن جامعه ایرانی به بررسی علمی دقیق نیاز دارد، اما طبق مطالعاتی که تاکنون انجام شده است، این موضوع میتواند به جدال دیرین سنت و مدرنیته، شکاف نسلها، ضعف نظام آموزشی، شبکههای اجتماعی، رسانههای نوین و جهانی شدن فرهنگ برگردد.
آفت جامعه دوقطبی مختص کشور ما نیست؛ به عنوان نمونه در آمریکا شکاف اجتماعی، میان ایالتهای غربی، شرقی و به ویژه جنوبی وجود دارد، آمریکایی ها در طرز نگرش به موضوعاتی مانند مذهب، زنان، رنگین پوستان، همجنس گرایی، سقط جنین، مجازات اعدام، نظام مالیاتی و امثال آن با همدیگر اختلافات نظر فراوان دارند. در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، واشنگتن به طور رسمی به گسترده تر شدن فضای دوقطبی در آمریکا کمک میکرد و تنشهای بعد از قتل جرج فلوید و حمله به کنگره آمریکا نتیجه آن بود.
در چند روز مانده به انتخابات گذشته ریاست جمهوری آمریکا، در صحنههایی نمادین از بحران جامعه دوقطبی، درها و پنجره های فروشگاه ها با تخته چوبهای بزرگ پوشانده شدند تا مبادا طرفداران نامزدی که در انتخابات شکست میخورد، با تخریب اموال عمومی خشم خود را تخلیه کند.
دوقطبی بودن جامعه به فجایع عظیمی منجر شده است که نمونه تاریخی آن جنگهای داخلی آمریکاست؛ پیامد اختلاف شمال با جنوب آمریکا بر سر موضوع بردهداری، جنگ داخلی هولناکی که از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ میلادی در این کشور رخ داد و حدود 850 هزار کشته و 400 هزار مجروح بر جای گذاشت و موجب تخریب گسترده شهرها و زیرساختهای حیاتی آمریکا شد.
در حال حاضر کشورمان زیر تحریمهای شدید اقتصادی قرار دارد، جنگ تبلیغاتی و عملیات روانی گستردهای علیه ما در جریان است و مورد تهدید از جانب دشمنان زیادی از میان کشورهای همسایه و قدرتهای جهانی هستیم. بنابراین مردم ایران به قدری در معرض تهدیدات خارجی قرار دارند که پرداختن به اختلاف داخلی بسیار خطرناک خواهد بود و در بزنگاههایی، امنیت ملی را با خطر جدی مواجه میکند. لذا سؤال اینجاست برای مقابله با خطرات ناشی از جامعه غیرتودهوار و دوقطبی چه باید کرد؟
نخست، آنکه بایستی در جامعه ایران، فرهنگ مماشات و تحمل آرا و نظرات یکدیگر تقویت شود. درباره موضوع حجاب به طور خاص، بخشی از جامعه که معتقد به حجاب کامل است، باید به آنانی که چنین عقیدهای ندارند به چشم هموطن خود نگاه کنند. در طرف مقابل، بخش دیگر جامعه با احترام به نظر مخالف خود، نباید پوششی داشته باشند که موجب شوک فرهنگی و تحریک احساسات منفی در دیگر هموطنان شود. در این میان باید از اتخاذ سیاستهایی که موجب دامن زدن به نفرت و گسترش دوقطبی در جامعه می شود پرهیز کرد. مردم باید به این نکته توجه کنند که پلیس ضابط قوانین است نه واضع آن؛ بنابراین در همه حال باید احترام و اقتدار نیروی انتظامی حفظ شود تا بتواند از امنیت شهروندان دفاع کند.
دوم، اینکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آزادی بیان و عقیده به رسمیت شناخته شده است و به مانند دیگر کشورها، استثناهایی در این زمینه وجود دارد. بنابراین همه شهروندان در چارچوب قانون حق اظهارنظر دارند و افراد بایستی اظهارنظر دیگران را تحمل کنند و نسبت به آن مدارا نشان دهند. امروزه، این نقل قول از ولتر درباره آزادی بیان را میشنویم که میگوید «با عقيده تو مخالفم، ولی حاضرم جانم را بدهم تا تو عقيده خود را بيان کنی».
مؤثرترین راه برای پیشگیری از بروز بحران، اصلاح و ارتقای مداوم فرهنگی است، زیرا تمدن کهن ما هزاران سال زیسته و هزاران سال دیگر هم به لطف الهی پیش خواهد رفت
علاوه بر ارج نهادن به این گفته زیبا، بایستی گفت در فرهنگ ایرانی - اسلامی نمونههای بیشماری از توصیه بزرگان دین، شعرا و عارفان به مدارا و پذیرش آرای مخالف وجود دارد و میراث فرهنگی غنی برای تأسی به آن در اختیار ماست.
سوم، اینکه هیچ یک از گرایش های فکری جامعه نباید دیگری را محکوم کند و به او برچسب بزند، اما با تقویت زمانشناسی، فراست و سواد رسانهای در افراد میتوان از اظهارنظرهای تفرقه افکنانه و حساسیت برانگیز در مواقع حساس کاست.
در حال حاضر مدارای اجتماعی یکی از دستاوردهای ملی ایرانیان است که در سالها تجربه زیسته در شرایط فرهنگی ناهمگون به وجود آمده است. شاید اختلافاتی که در جامعه شاهدیم در قیاس با گستردگی و جمعیت آن ناچیز باشد، ولی هنوز در حال تجربه و آزمون و خطا هستیم.
رسانههای فارسی زبان خارج از ایران همه تلاش خود را به کار بسته اند بحران تداوم یابد، اما برای تمدنی که هزاران سال است بحرانهای عظیمی مانند حمله مغول را با تکیه بر فرهنگ و باورهای خود پشت سر گذاشته است، چنین بحرانهایی چندان سخت به نظر نمیآید.
مؤثرترین راه برای پیشگیری از بروز بحران، اصلاح و ارتقای مداوم فرهنگی است، زیرا تمدن کهن ما هزاران سال زیسته و هزاران سال دیگر هم به لطف الهی پیش خواهد رفت.